ریشه اختلاف در موضوع شهادت فاطمه (س) آن است که درگذشت فاطمه مدتی کوتاه پس از رحلت پیامبر(ص) و در کشاکش درگیری‌ها بر سر جانشینی حضرت محمد(ص) رخ داده است. پس از آنکه گروهی از مهاجران و انصار در سقیفه بنی‌ساعده با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از صحابه با توجه به سفارش‌های پیامبر به خلافت و جانشینی علی بن ابی‌طالب، از بیعت با ابوبکر امتناع کردند. به همین جهت به دستور ابوبکر، عمر بن خطاب به همراه عده‌ای دیگر برای بیعت گرفتن از علی، به درِ خانه او رفتند و عمر تهدید کرد که در صورت بیعت نکردن، خانه را با ساکنانش به آتش می‌کشد.[1] در همین دوران، فاطمه(س) برای اعتراض به مصادره فدک توسط عاملان ابوبکر، با وی دیدار و فدک را از او مطالبه کرده است[2] و پس از امتناع دستگاه خلافت از بازگرداندن فدک، در مسجد مدینه خطبه‌ای اعتراضی ایراد کرده است.[3]

منابع شیعه تقریبا اتفاق نظر دارند که محسن جنین فاطمه در اثر حمله به خانه او سِقط شده است[4] و بنابر برخی منابع اهل‌سنت او زنده به دنیا آمده و در کودکی از دنیا رفته است.[5] با این حال ابن‌ابی‌الحدید معتزلی (درگذشته ۶۵۶ق) شارح نهج‌البلاغه در مناظره با استادش ابوجعفر نقیب به سقط محسن در جریان بیعت گرفتن از علی(ع) اشاره کرده است.[6] همچنین این اعتقاد به ابراهیم بن سیار معروف به نَظّام معتزلی (درگذشته ۲۲۱ق) نیز نسبت داده شده است.[7]

بر اساس نقل‌های متعدد، فاطمه شبانه دفن شده است.[8] به گفته یوسفی غروی تاریخ‌پژوه قرن پانزدهم، این دفنِ شبانه بنابر وصیت فاطمه زهرا بوده است؛[9] زیرا چنانکه در چند روایت آمده است،[10] فاطمه دوست نداشت کسانی که بر او ستم کرده بودند در تشییع و تدفین او حاضر شوند.

پانویس

1. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۲؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۳.

2. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۰ و ۴۱.

3. شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۲۶-۱۳۵.

4. الله اکبری، «محسن بن علی»، ص۶۸-۷۲. برای نمونه نگاه کنید به مقدس اردبیلی، اصول دین، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۳-۱۱۴؛ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۵.

5. ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۲۱۱.

6. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۹۲–۱۹۳.

7. شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۷۱.

8. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ۱۴۳۸ق، ج۴، ص۱۵۷-۱۶۲.

9. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ۱۴۳۸ق، ج۴، ص۱۴۴-۱۴۷.

10. برای نمونه نگاه کنید به فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۱.