دفع بلا با دعا
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در «نهج البلاغه» مىفرمايد: وَادْفَعُوا أمْواجَ الْبَلاءِ بِالدُّعاءِ. «1»
گرفتارىهاى پى در پى و ممتدّ را با دعا و درخواست دور نماييد.
هم اكنون پس از گذشت صدها سال از اين جمله حكيمانه، دانشمندان بزرگ جهان، هيجانات ممتدّ را عامل بيمارى زايى مىدانند.
از نظر بالينى و تجربى مسلّم شده است كه محرّكات هيجانى پى در پى و متوالى در افراد مستعد مىتواند به بيماريهاى عضوى منجر شود!
در هر صورت، دعا و راز و نياز عامل مؤثّرى در پيشگيرى از بسيارى از امراض و هم داروى بسيار پرقدرتى براى علاج قسمتى از آلام و دردها و مصايب است.
حضرت زين العابدين (عليه السلام) پنجاه و هفت سال عمر خود را در ميدانى از بلاها و خطرها و آلام و مصايب و شدايد گذراند. دو سال آخر حكومت حضرت مولى الموحّدين اميرالمؤمنين (عليه السلام) را كه همراه با طوفان جنگ صفّين و نهروان و جنايات بى شمار بنى اميّه بود درك كرد، سپس در مركز حوادث بسيار سخت ده ساله عمر عمويش امام مجتبى (عليه السلام) بود. آنگاه با آلام و رنجها و سختىهاى ده ساله آخر عمر پدر بزرگوارش سيدالشهداء (عليه السلام) روبرو شد و بقيّه عمر خود را پس از حادثه عجيب كربلا و اسارت اهل بيت به مدّت سى و پنج سال در حوزهاى از سختىهاى ناگوار و مصايب بى شمار و مظالم سخت و اعمال ناپسند حكّام مروانى گذراند، ولى در تمام آن مدّت كه مساوى با ولادت تا شهادت حضرتش بود، از هيجانات عصبى و آلام شكننده درونى و امراض خطرناك عضوى و بدنى در امان بود، چرا كه تمام لحظات عمرش را با تكيه بر حقّ و اتّكال به حضرت ربّ و دعا و مناجات و راز و نياز و خدمت به بندگان پروردگار گذراند و تمام امواج بلا را با قدرت دعا و قوّت عبادت و نالههاى جانسوز سحر شكست و در طوفان آن همه حادثه و بلا به پيشگاه حضرت حق عرضه مىداشت: «خدايا! مرا چون كسى قرار ده كه عمرش را دراز و كردارش را نيكو گردانيدهاى». «2»
وحشى بافقى به پيشگاه حضرت محبوب از باب راز و نياز و مناجات و دعا عرضه مىدارد:
خوشا حال دل آن كس در اين كوى
كه چوگان تو مىگرداندش گوى
فلك گوىِ سرِ ميدان آن است
كه گويش در خم آن صولجان «3» است
به چوگان هوا داريم گويى
هوس گرداندش هر دم به سويى
بكش از دست، چوگان هوا را
شكن بر سر، هوا جنبان ما را
ببر از ما هوا را دست بسته
كه ما را سخت دارد سرشكسته
هواهايى كه آن ما را بُتانند
بهشت جسم و دوزخ تاب جانند
دلِ چون كعبه را بتخانه مپسند
حريم توست با بيگانه مپسند
پانوشت
(1)- نهج البلاغه: حكمت 146.
(2)- بحار الأنوار: 95/ 91، باب 6، حديث 2؛ المصباح، كفعمى: 599؛ مصباح المتهجّد: 593.
(3)- صولجان: چوگان (چوب بلند سر كجى است كه در بازى گوى به كار برند).